تاریخ ارسال : ۲۳ آذر ۱۳۹۱ ساعت : 6:21 ق.ظ ۰ نظر
Print Friendly, PDF & Email

چندآداب ورسوم ازمردم سی ریز

چندآداب ورسوم ازمردم سی ریز

« چَچین ،بر وزن همین»: برای برآوردن حاجات سی ریزیها چچین می شوند بدین صورت که در روز میلاد امام زمان یا چهارشنبه آخرسال یا چهارشنبه آخر صفر دو نفرچچین می شوند. این دو نفر با پوشیدن لباس مخصوص خودرا به صورتی درمی آورند تا کسی آنها را نشناسد.البته لباس بیشتر موارد زنانه است.صورت خود را پارچه نازک سیاه می پوشانند ولباسهای بلندسیاه به تن می کنندوبعضی ها هم لباس مردانه می پوشنــد.به دم در خانه ها می روند وبا زنجیر به در می کوبنـــد و در دست دیگرشـــــــان کـَمو( الک ) نگه می دارند. یک سرمه دان همراه با سرمه و مقداری نبات ویک انبر به همراه دارند.صاحب خانه چیزی را داخل کمو می گذارد اگر شخص خواست تبرک شود سورمه به چشمانش می کشندو برای شیرین کامی مقداری نبات می دهند انبر برای آن برمی دارند اگر شخص خواست کنجکاوی کند پشت دستش را بزنند تا بیشتر کنجکاوی نکند . این کار زمانی که شخصی بیمارشدوبا دوا و درمان بهبودی حاصل نکرد، انجام می گیرد .آن چه را چچین جمع آوری کردهمه را قاطی می کنند غذایی درست می کنند تا بیماربخورد شفا یابدومعمولا ً اعتقاد براین است که شفا پیدا می کند. «کلیدزنی»:در شب چهارشنبه سوری یا چهارشنبه آخر صفریا میلاد حضرت مهدی دو نفر زن چادر مشکی به سر کرده وکلیدزن می شوند. همان اعمالی را که برای چچین انجام می دهند برای کلیدزن هم انجام می گیرد. تفاوتشان داین است که چچین در روز است و کلیـدزنی درشب. درهردومورد کسی نباید شناخته شود چون برای شفای بیماراست معمولا ً مردم چیزهایی مثل قند،بادام،نبات و… داخل کمو می ریزند. « مهره کوزه (مارکوزه) »: این عمل درآخرین روز یاآخرین شب چهارشنبه ماه صفر یا آخرین چهارشنبه سال که چهارشنبه سوری می کنند ؛ انجام می گیرد. بدین ترتیب که یک کوزه سفالی را پرازآب می کنندداخل تنور روشن می گذارند. خانواده واطرافیان رفته وسایلی مثل سنجاق،پیچ،مهر،انگشترو… را داخل کوزه می ریزند.به طوری که هرکس هرچیزی که داخل کوزه می اندازد درذهنش می سپارد تا یادش نرود وآنگاه کوزه را به طرف قبله قرارمی دهند. فردای آن روزهمه ی آن افرادی که شئی را داخل کوزه دارند در یک محل جمع می شوندوبعد کوزه راازتنوربیرون می آورند.پیرزن ها ویا افرادی که دوبیتی (چاربیتو) بلدند می خوانند واین درحالی است که فردی چهارپنج ساله یا کسی که به سن بلوغ نرسیده باشدکوزه را زیرچادرمی کند.همراه با خوانده شدن دو بیتی او شئی را بیرون می آورد.هر وسیله ای که از کوزه همراه با دو بیتی بیرون بیا ید با نیت خودش تطبیق می دهدتا نیتش بر آورده گردد.این کار می تواند تا دوسه روزی ادامه یابد. « زاج سوزی » : وقتی فردی مریض شود برای اینکه بفهمند او چه نوع مریضی گرفته است مثلا ًترسیده یا ناپرهیزی کرده سر کوچه یا چهارراه عده ای جمع می شوند با مقداری هیزم روی یک خشت سالم آتش درست می کنند.روی چهار گوشه خشت یک حبه قند می گذارندوروی آتش چند تکه زاج می گذارندتا بسوزد.اگر زاج سوخته به شکل حیوان درآمدمی گویند بچه یا فرد ترسیده اگر به شکل چشم درآیدمی گویند چشم زخم یا نظرخورده است. بعداززاج سوزی بیمار خوب می شود و زاج را نرم می کنندو روی قسمتهایی ازبدن بیمار می مالند . « تالو متالو» : وقتی باران نیاید چند نفرجمع می شوند . لباس زنانه می پوشندونقش تالو را بازی می کنند در خانه را می زنند واین شعرها را می خوانند : تالومتالووقت گل شفتالو تالوی ما خَزو[۱] می کرد دنیا را زیراِ وْ [۲] می کرد تالوی ما اِوْش بدن خرجی سال نِـوْ ش بدن یک من جو داشتم پشت تـِلی [۳] کاشتم ای خدا بارون بده بارون بی پایون بده تالو متالو وقت گل شفتالو در خانه دومی را می زنند این شعررا می خوانند: تالوی ما غصه ش مده گوشت بزه بوسه ش مده تالو متالو وقت گل شفتالو درخانه سومی را می زنند و این شعر را می خوانند: این خونه را پر روزه صاحب خونه مخمل دوزه تالو متالووقت گل شفتالو در خانه چهارمی را می زنند و این شعر را می خوانند: این خونه اوباد ِ صاحب خونه نودوماد ِ تالو متالو وقت گل شفتالو هر خانه ای که می رفتنند شعرمی خواندند البته به تالو تعدادی زنگوله می بستند وچند نفر دنبالش می رفتند. ناگفته نماند که تالو به در هر خانه ای که می رفت و شعر می خواند به اوچیزهایی مثل آرد ، جو و … می دادند؛ یعنی هر خانه چیزی. آب روی سرش می ریختند. هر چیزی که می گرفتند آردش می کردند. خمیر درست می کردند آنگاه آش می پختند. بین مردم تقسیم می کردند . البته نان هم می پختند. بین آش یا نان یک مهره ی سبز می گذاشتند. آش رادر ظرفها می ریختند و مهره ی سبز در کاسه هر کسی که بود بر سراومی ریختند و کتکش می زدند. یک نفر بزرگتر ضامن او می شد. سه روز مهلتش می داد تا باران بیاید واگر ظرف این سه روز باران نمی آمد دوباره او رابه باد کتک می گرفتند. آن قدر او را میزدند تا باران بیاید وطبق عقیده آنها باران هم می آمد. اگر مهره داخل نان نصیب هر کس می شد همان عمل را رویش انجام می دادند . ناگفته نماند که این کارها را مردها اجرا می کردند. « خواجه خضر»: چهل روز بعداز عید نوروز آش مخصوص درست می کنند به مانند آش رشته که به جای آب شیر می ریزند. آش را داخل ظرف می ریزند یک فرش را در آن محلی که دامها هستند یا آغل درست کردند پهن می کنند و ظرف آش را با یک چپق یا سیگار روی فرش می گذارند. می گویند خواجه خضر می آید وبرکت به دامها می آورد .این کار بیشتر در بین عشایر مرسوم است جهت برکت و پر رونق شدن دامها.

مطالب مرتبط

دیدگاه شما