نگاهت گرم چون گرمای سیریز دو چشمت تیره چون شبهای سیریز
لبت خندان چو باغستان سیریز دلت بی غصه چون مردان سیریز
اگر روزی شوی مهمان سیریز شوی از نون و آب و پسته لبریز
اگر فرهنگ و خوش خلقی بخواهی اگر خواهی روی مشهد تو گاهی
بیا و در جوار ابن جعفر دعا کن تا شوی مثل کبوتر
روی بوسه زنی بر بام و گنبد شوی زائر آقا توی مشهد
اگر خواهی شوی لاغر چونی ریز بخور زیره اونم زیره سیریز
اگر خواهی بیابی پسته ی ریز بشو مهمان باغداران سیریز
اگر خواهی بیابی پسته ناز بکن اطراف فتح اباد پرواز
اگر خواهی نیابی پسته اصلا برو اطراف قلعه پرسه ها زن
اگر خواهی بیابی کله قوچی اگر خواهی بیابی پسته هر چی
بشو یک ساعتی مهمان مورو که بگذارند تو را توی پر قو
اگر خواهی بیابی یکدلی رو بشو مهمان باغداران دهنو
اگر خواهی بیابی مردم تیز روی دهخواجه از ده های سیریز
نگو سیریز بگو استان سیریز که وسعت دارد و پهنا چو تبریز
یه عمری اسم شهرستان برندو کنند دندان به پول معدنش تیز
دگرسنی گذشت از عمر این ده به خود شهری ندید روستای سیریز
اگر خواهی شود این ده چو تبریز نویسیم این شعار بر درب سیریز
گر پاک کنیم خصلت زیرآب زنی را زیبنده ترینیم میان همه دهها.
شعر (حمیدرضا جعفری)
